تعریف ایده:
فعالیت ذهنی به منظور حل مسأله که قابلیت تبدیل شدن به محصول، خدمات و یا فرایند جدید را دارد و اغلب شامل ویژگیهای جدید، خلاقانه و مبتنی بر حل مسأله (با ارزش) است.
ایده پروری: پرورش و پالایش ایدههای مطرح جهت دستیابی به ایده مورد نیاز جهت تولید یک شیء و یا یک مفهوم ملموس.
تفکر خلاق: تفکری است که در آن ابتکار، کشف و نوآوری وجود دارد. به عبارت دیگر فرآیند دستیابی به ایده را میتوان تفکر خلاق نامید که بخشی از کل فرآیند خلاقیت است.
نوآوری: نوآوری به معنی به کارگیری تفکرات جدید ناشی از خلاقیت است که در یک سازمان میتواند به صورت یک کالای جدید خدمت و یا راه حل جدید انجام کارها باشد.
ایده پرداز و ایده پردازی: به فرد صاحب ایده، ایده پرداز میگویند و منظور از ایدهپردازی، تفکر همراه با خلاقیت است. ایدهپردازی باید همراه با مهارت و توانمندیهایی باشد.
مرحله ايجاد ايده (نياز سنجی و ايده):
اين مرحله معمولا از دو طرف تحت فشار فناوری يا كشش بازار (Pull Market/ Push Technology )تأثيرميپذيرد. ممکن است اين موضوع را شنيده باشيد که تلفن تصويری قبل از تلفن همراه معرفی شد اما به دليل کشش نداشتن بازار، مورد استقبال قرار نگرفت. همچنين بسياری از اساتيد با کسانی برخورد داشته اند که ايده های غير ممکن ( به لحاظ فناوری روز دنيا) داشته اند اما فناوری تحقق آن در آينده نزديک در دسترس نبوده است. عوامل کليدی موفقيت عبارت از تحقق پذير بودن ايده ها توسط فناوری های در دسترس و داشتن بازار مناسب (در صورت داشتن مشتری بالفعل، تعريف ايده به صورت کاملا منطبق با نياز فعلی يا آينده نزديک مشتری) است.
توسعه محصول:
در اين مرحله يک نمونه (يا تعداد محدودی از آن) از محصول ساخته می شود. در موارديکه قبلا دانش فنی مرتبط با محصول تکميل شده، ممکن است نيازی به انجام اين مرحله نباشد و با انتقال فناوری مربوط به توليد محصول، توليد آن امکان پذير می شود. اما برای مواردي که يک محصول برای اولين بار توليد می شود و امکان انتقال فناوری وجود ندارد، وجود اين فاز لازم است. عامل کليدی تحقق اين مرحله، داشتن عوامل موثر در توسعه محصول نظير دارا بودن فناوريهای مرتبط (نرم افزاری، سخت افزاری، مغز افزاری) به همراه سرمايه مناسب است. برای موفقيت در اين مرحله بهتر است در مواردی که امکان آن وجود داشتهباشد، بازخورد از مشتری گرفته شود.
عوامل کليدی موفقيت، داشتن نيروی متخصص، وجود سرمايه کافی، داشتن فناوريهای مربوطه در آزمايشگاهها و استمرار ارتباط با بازخورد مشتری بازار ميباشد.
نهاد های مرتبط، شرکتها، سرمايه گذارهای خطر پذير، حمايت قانوني از حقوق معنوي ( حمايت از محصول توليد شده)، بخش دولتی فعّال (ادارات مربوطه در وزارت خانه های صنايع، مخابرات، نفت) ميباشد.
توسعه فناوری توليد محصول :
در اين مرحله کليه فناوريهای مرتبط با توليد محصول (نرم افزاری، سخت افزاری و مغز افزاری) مشخص و تکميل می شوند. لازم به ذکر است که صرف تسلط بر فناوری محصول برای تسلط بر فناوری توليد انبوه محصول کافی نيست. عوامل کليدی موفقيت، داشتن نيروی متخصص و وجود سرمايه کافی ميباشد.
نهادهای مرتبط، شرکتها، بخش دولتی مرتبط (ادارات مربوطه در وزارتخانههای صنايع، مخابرات، نفت) و سرمايهگذارهای خطر پذير ميباشد
توليد محصول و ارائه به بازار:
در اين مرحله، کليه فعاليتهای مربوط به توليد با در اختيار گرفتن منابع زمين، سرمايه گذاری و نيروی انسانی به منظور توليد محصول و بازاريابی برای يافتن مشتری جهت فروش محصول انجام می شود.
عوامل موفقيت، بازاريابی صحيح و سرمايه گذاری متناسب ميباشد. نهاد های مرتبط، بانکها، وزارت اقتصاد و شرکتها هستند.
اجرای کل فرآيند بسيار پر ريسک است و در کشورهای توسعه يافته، نرخ موفقيت يک ايده ( به توفيق اقتصادی دست پيدا کردن آن) در حدود3 تا 5 درصد برآورد شده است. در نگاه اول به نظر ميرسد که در اين فرآيند صرفا بخش توسعه مفيد است و بخش تحقيقات در آن نقش چندانی ندارد. اين اشتباهی است که معمولا سياستگذارانی که با ديد کوتاه مدت به اين فرآيند می پردازند دچار آن می شوند و فقط قسمت بيرون از آب کوه يخی را می بينند. در حقيقت، آنچه مهم است و درصد موفقيت اين فرآيند را افزايش می دهد، توجه به ساختار و ظرفيت جامعه ای است که فرآيند در آن اجرا می شود (نيمه پايين آب کوه يخی). تسهيل کنندگان مختلفی برای اجرای بهتر فرآيند وجود دارند. يکی از مهمترين تسهيل کنندگان اجرای فرآيند، داشتن نيروی انسانی آموزش ديده مناسب و مسلط بر فناوری است که يکی از خروجيهای انجام تحقيقات بنيادين يا کاربردی هستند. همچنين داشتن افرادی که به طور دائم تحقيقات (کاربردی و بنيادين) می کنند، دسترسی به آخرين فناوريهای روز دنيا و به تبع آن، افزايش بهره وری در توليد را تضمين می کند. جنبه ديگر، توجه به اصل سرمايه گذاری و بازگشت سرمايه در خصوص انجام تحقيقات است.
با آوردن چند مثال از کشورهای ديگر سعی ميکنم به تشريح موضوع بپردازم:
در آمريکا، آزمايشگاههای بل چند ده سال به طور متمرکز روی تحقيقات بنيادين و کاربردی کار کردند. خروجی کار اين مرکز از يک طرف دانش فنی های ايجاد شده برای استفاده در سالهای آتی جهت تعريف پروژه هاي مبتني بر تكنولوژيهاي موجود و از طرف ديگر تربيت نيروهای متخصص به منظور توسعه محصول بود. اين سرمايه گذاري در سالهاي بعدي نتيجه داد و تاثير مستقيم اين سرمايه گذاري بر انفجار اطلاعاتي انتهاي قرن بيستم انكار ناپذير بود. مبنای اين سرمايه گذاری، توجه به تئوريهای اقتصادی دانش بنيان (Economy Based Knowledge) بود که ضرورت تمرکز سرمايه گذاری بر نيروی انسانی را در مقايسه با فاکتورهای ديگر توليد ثروت نظير سرمايه، تجهيزات و زمين گوشزد ميکرد. در حقيقت سرمايه گذاری بر روی آموزش و تربيت نيروهای متخصص (با تمرکز بر بخش آموزش و تحقيقات) بازگشت سرمايه بسيار زيادی در درازمدت در حوزه فناوری اطلاعات و ارتباطات برای کشور آمريکا به ارمغان آورد. اين تجربه به نوعي در كشورهايي نظير چين و سنگاپور نيز تكرار شد و با سرمايه گذاري در بخش آموزش و تحقيقات بوده كه اكنون اجراي سياستهاي توسعه در بخش فناوري اطلاعات و ارتباطات اين كشورها امكان پذير شده است. توجه صرف به وضعيت فعلي اين کشورها و برنامه ريزی بر طبق اين وضعيت، بدون توجه به سابقه، زمينه و ظرفيت اجراي برنامه ها، دامي است كه بسياري از سياستگذاران در آن گرفتار مي شوند. در حقيقت نگاه کوتاه مدت و صرفا مصرف کردن سرمايه (چيدن ميوه هايی که توسط گذشتگان بذر آنها پاشيده شده)، بدون سرمايه گذاری مناسب (کاشتن بذر برای آيندگان از طريق انجام تحقيقات و آموزش مناسب) می تواند موجب به بار آمدن خسارتهای قابل توجه در درازمدت (اما غير محسوس در کوتاه مدت) شود.